واژه نامه :
واژه ی سفر را در قاب تنهایی به دیوار اتاق خاطراتم میخ کوب می کنم ، زندگی ام بوی غربت می دهد ، سرزمین خاطره خشک و فرسوده شده است ، لبخندها چه قدر سرد و بی روح است تحمل نگاه بی رمق دوستان چه قدر رنج آور شده است باید رفت ، باید رفت و همه ی تنهایی ها را در آغوش گرفت باید خود را ساخت برای تولد دیگر و زندگی دیگر ...
|